سید عرشیاسید عرشیا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

عرشیا کوچولوووووو

18 ماهگیت مبارک

1392/5/10 16:38
نویسنده : مامان سولی
469 بازدید
اشتراک گذاری

عزززززززززززززیزم دیگه 18 ماهت شد 

الان برای خودت کلی اقا شدی خیلی بامزه و شیرین و شیطووووووووووون شدی 

 

دیروز 4 شنبه 9 مرداد بردمت واکسنت را زدم

انگار فهمیده بودی یه خبرای هست اصلا پات رو نمی ذاشتی داخل 

بعدم که رفتی داخل موقع واکسن زدن سفت من رو گرفته بودی و می گفتی بس

 

ههههههههههههههههه

 

یه واکسن تو پات زدن یکی تو دستت قطره فلج اطفال هم تو دهنت 

وزنت 11 کیلو بود

قدت 85 سانت

دور سرتم 47.5

 

 

بود همه چیزت عالی بود و رو نمودار

بعدم موقع خداحافظی با همه بای بای کردی الا با اون خانم پرستاره که بهت واکسن زد هههههههههههههههههه

 

بعدم با همدیگه کلی پیاده روی کردیم 

برات دو تا کتاب خریدم یه دونه اسباب بازهای نجاری خریدم خلاصه باز کلی گشت زدن اومدیم خونه

 

تا ساعت 5 بعد از ظهر خوب بودی ولی بعدش دیگه شروع کردی تب کردن و پا درد 

 

همش گریه می کردی می گفت درد می گفتیم کجات درد می کنه پات را نشون میدادی هههههههههههه ولی اشتباهی اون یکی پات را که واکسن نزده بودی ههههههههههههه

 

شب تا صبح هم که دایم تب کردی  و همش می خواستی بغلت کنم تا بخوابی 

عزیزکم امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشی عاااااااشقتم  بوووووووووووووووووووووووووووس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مامان ری را
12 مرداد 92 9:24
خوب خدا رو شکر واکسنت رو زدی
اون چش خانم بهداشتم در بیاد که ترو چشم زد
خاله پات الان خوبه
الهی برات بمیرم
این مامانت رو ببینم گیس هاش رو می کنم براش کلاه گیسی میخرم


ههههههههههههههه زهرا جونم هماکنون نیازمند یاری سبزتان هستم هههههههههههه بی زحمت کلاه گیس را بفرست
الهه مامان رادین
16 مرداد 92 18:54
ههههههههههه چه باحال اون یکی پاشو میگفته جااان لابد بس درد داشته دیگه نمیدونسته کجاس خداروشکر که به خیر گذشت
شادی
27 مرداد 92 13:03
الهی قربونش برم مننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن
آسیه
3 شهریور 92 18:44
18 ماهگیت مبارک عزیزممممممم
میبوسمتتتتتتتتتتتتتتتتت
هم خودت و هم مامان جونت رو




قربووووووووونت برم عزیزم ما هم میبووووووسیمت هم خودت رو هم دخمل نازت رو